چگونه مردم تصميم مي گيرند؟
ده اصل اقتصادي (1)
ريشه ي کلمه اقتصاد از واژه اي يوناني به معناي «تدبير يا سياست اداره ي خانوار» گرفته شده است. ممکن است منشاء اين کلمه کمي عجيب به نظر برسد ولي واقعيت اين است که خانواده و اقتصاد وجوه اشتراک زيادي دارند.
نويسنده: گريکوري منکيو
مترجم: حميدرضا ارباب
مترجم: حميدرضا ارباب
چگونه مردم تصميم مي گيرند؟
ريشه ي کلمه اقتصاد از واژه اي يوناني به معناي «تدبير يا سياست اداره ي خانوار» گرفته شده است. ممکن است منشاء اين کلمه کمي عجيب به نظر برسد ولي واقعيت اين است که خانواده و اقتصاد وجوه اشتراک زيادي دارند.يک خانواده با انبوهي از تصميم گيري ها روبه روست. خانواده تصميم مي گيرد که هر عضو چه وظايفي را انجام دهد، کدام عضو خانوار آشپزي کند، کدام عضو مسئول شست و شوي لباس ها باشد؟ چه کسي دسرشام را تهيه کند؟ و چه کسي درباره ديدن نمايش هاي تلويزيوني تصميم بگيرد؟
به طور خلاصه يک خانوار بايد منابع محدود خود را با توجه به توانايي، تلاش و نيازهاي افراد بين آن ها تقسيم کند.
يک جامعه نيز همانند خانوار با انبوهي از تصميم گيري ها مواجه است. يک جامعه بايد تصميم بگيرد که کدام مشاغل ضروري اند و چه کساني توانايي انجام کارها را دارند. براساس اين تصميمات برخي از مردم به کشت محصولات کشاورزي، برخي به توليد پوشاک و ساير افراد مثلاً به طراحي نرم افزارهاي رايانه اي مي پردازند. از آن جا که جامعه از افراد مختلف در مشاغل مختلف استفاده مي کند (همان طور که زمين، ساختمان ها، و ماشين ها به کار گرفته مي شوند) بايد کالاها و خدمات توليد شده را نيز بين همين افراد تقسيم کند. بر اين اساس جامعه تصميم مي گيرد که چه کسي خاويار و چه کسي سيب زميني مصرف کند؟ اين جامعه است که تصميم مي گيرد چه کسي «جاگوار» و ديگري اتوبوس سوار شود.
به دليل کميابي اين منابع، مديريت منابع از اهميت زيادي برخوردار است. کميابي به اين معناست که جامعه منابعي محدود در اختيار دارد. بنابراين نمي تواند تمامي کالاها و خدمات مورد علاقه مردم را توليد کند. همان طور که يک خانواده نمي تواند تمامي خواسته هاي اعضاي خود را تأمين کند، جامعه نيز نمي تواند بالاترين سطح زندگي يا رفاه مورد علاقه مردم را براي آن ها فراهم کند.
اقتصاد مطالعه ي نحوه ي مديريت منابع کمياب از سوي جامعه است. در بيشتر کشورها تخصيص منابع و عوامل توليد توسط «برنامه ريزي مرکزي» انجام نمي شود، بلکه اين تخصيص توسط ميليون ها خانوار و بنگاه انجام مي شود. بنابراين اقتصاددانان به مطالعه نحوه تصميم گيري خانوارها و بنگاه ها مي پردازند: مردم چگونه تصميم مي گيرند، چگونه و تا چه حد اقدام به انجام کاري مي کنند، چه کالاها و خدماتي را خريداري مي کنند، چه بخشي از درآمد خود را پس انداز مي کنند، و چه مقدار از پس انداز خود را سرمايه گذاري مي کنند؟ علاوه بر اين اقتصاددانان به بررسي رفتار متقابل مردم با يکديگر مي پردازند، رفتار مبادلاتي مردم با يکديگر چگونه است؟ مثلاً اقتصاددانان به بررسي اين مسئله مي پردازند که چگونه نيروهاي مربوط به خريداران و فروشندگان يک کالا، قيمت و مقدار کالاي فروخته شده را در بازار تعيين مي کند. سرانجام اقتصاددانان به تجزيه و تحليل نيروها و روندهايي مي پردازند که اقتصاد را تحت تأثير قرار مي دهند، تغييراتي مانند رشد درآمد متوسط جامعه، جمعيت بيکار، و نرخ رشد قيمت ها.
هر چند مطالعه اقتصاد شامل ابعاد و مسائل بسيار زيادي است، اما زمينه ي اصلي مطالعه به چند موضوع اصلي محدود مي شود. در ادامه اين مقاله به بررسي ده اصل مهم اقتصادي مي پردازيم. اين اصول دهگانه اقتصادي در سرتاسر اقتصاد مورد بررسي و مطالعه قرار مي گيرند ولي معرفي آن ها در اين جا جهت آشنايي خوانندگان با موضوعات مهمي است که اقتصاد درباره ي آن ها بحث مي کند. شما مي توانيد به اين مقاله همانند يک مرور مقدماتي و مدخل ورود به بحث به منظور علاقه مند شدن به مطالعه اقتصاد نگاه کنيد.
چگونه مردم تصميم مي گيرند؟
در اين پرسش که «اقتصاد» چيست؟ هيچ ابهامي وجود ندارد. وقتي درباره ي اقتصاد شهر لس آنجلس در امريکا يا اقتصاد تمامي جهان صحبت مي کنيم در واقع توضيح مي دهيم که اقتصاد شامل گروهي از مردم است که در زندگي روزمره خود با يکديگر تعامل و برخورد دو جانبه دارند. از آن جا که رفتار يک اقتصاد بازتاب رفتار افرادي است که آن اقتصاد را ساخته اند ما نيز بحث خود را با چهار اصل مهم در تصميم گيري مردم آغاز مي کنيم.اصل 1: همه ي مردم درگير مبادله هستند
نخستين درس تصميم گيري را مي توانيم در عبارت زير خلاصه کنيم: «چيزي به نام غذاي رايگان وجود ندارد، وقتي ما کالاها و خدمات مورد علاقه خود را انتخاب مي کنيم معمولاً مجبور مي شويم چيز ديگري را، که آن هم مورد علاقه ماست از دست بدهيم. تصميم گيري مستلزم تعويض (مبادله ي) يک هدف با هدف ديگر است.دانشجويي را در نظر بگيريد که بايد درباره ي نحو تخصيص با ارزش ترين دارايي خود (زمان) تصميم بگيرد. او مي تواند تمامي وقتش را صرف مطالعه اقتصاد و يا صرف مطالعه ي روان شناسي کند. علاوه بر اين مي تواند وقت خود را بين دو درس تقسيم کند. براي هر ساعت که به مطالعه ي يک درس اختصاص مي دهد، يک ساعت از مطالعه درس ديگر را از دست خواهد دارد. اين دانشجو به ازاي هر يک ساعت مطالعه اي که انجام مي دهد به اندازه ي يک ساعت از قايق راني، تماشاي تلويزيون، کار در شغل نيمه وقت، و ساير کارهاي مورد علاقه خود براي کسب درآمد محروم مي شود.
خانواده اي را در نظر بگيريد که در مورد نحوه ي خرج کردن درآمد خود تصميم مي گيرد. اين خانواده مي تواند درآمد خود را صرف خريد مواد غذايي، پوشاک، و يا گذراندن تعطيلات آخر هفته کند.
علاوه بر اين خانواده فوق مي تواند درآمد خود را براي تفريح يا آموزش فرزندان خرج کند. وقتي خانواري تصميم مي گيرد تا يک دلار بيشتر براي کالايي بپردازد، قطعاً بايد از صرف يک دلار روي ساير کالاها چشم پوشي کند.
وقتي مردم در يک اجتماع بزرگ زندگي مي کنند با مبادلات بسيار زيادي روبه رو مي شوند.
بده- بستان کلاسيک به مبادله ي بين «اسحاله و کَره» معروف است. هر چه کشوري هزينه بيشتري صرف توليد سلاح به منظور جلوگيري از تعرض دشمنان خارجي کند، درآمد کم تري براي خريد کالاهاي مصرفي و افزايش سطح رفاه زندگي خانوارها (کَره) خواهد داشت. در جوامع مدرن امروزي يک مبادله بسيار مهم، مبادله بين محيط زيست سالم و سطح درآمد است. قوانيني که بنگاه ها را ملزم به کاهش آلودگي مي کنند باعث افزايش هزينه ي توليد کالاها و خدمات نيز مي شوند. با افزايش هزينه ي بنگاه ها، درآمد آن ها کاهش مي يابد، سطح دستمزدهاي پرداختي به کارگران کمتر مي شود، و قيمت ها نيز افزايش مي يابند و يا آن که ترکيبي از سه تحول فوق به طور هم زمان اتفاق مي افتد.
بنابراين هرچند که وضع قوانين کاهش آلودگي، محيط زيست سالم و هواي پاک را براي جامعه به ارمغان مي آورد و موجب افزايش سطح بهداشت و بهبود سلامتي مردم مي شود، اين تصميم گيري به طور هم زمان موجب کاهش درآمد بنگاه ها، کارفرمايان، کارگران، و مصرف کنندگان خواهد شد.
ديگر مبادله مهم جامعه، مبادله بين کارايي و عدالت است. کارايي به اين معناست که يک جامعه از به کارگيري منابع کمياب و محدود خود حداکثر بازدهي را به دست مي آورد. عدالت به اين معناست که منافع ناشي از به کارگيري منابع و عوامل توليد کمياب به طور عادلانه و با رعايت انصاف بين افراد جامعه تقسيم شود. به عبارت ديگر کارايي به اندازه ي کيک، و عدالت به نحوه ي تقسيم کيک مربوط مي شود. غالباً وقتي سياست هاي دولت تدوين مي شوند اين دو هدف در تعارض با يکديگر قرار مي گيرند.
سياست هايي را در نظر بگيريد که هدفشان توزيع عادلانه تر درآمدهاي اقتصادي جامعه بين مردم است، برخي از اين سياست ها، مانند بيمه هاي بيکاري، تلاش مي کنند تا نيازمندترين اقشار جامعه را ياري دهند، برخي سياست ها مانند ماليات بردرآمد اشخاص در مقايسه با ساير سياست ها از نظر مالي سهمي مهم در تأمين بودجه دولت دارند. هر چند فايده ي اين سياست ها رسيدن به عدالت بيشتر است، اما هزينه ي اجراي آن ها کاهش کارايي است. وقتي دولت با استفاده از سياست هاي مختلف به توزيع مجدد درآمد از سوي افراد ثروتمند به افراد فقير اقدام مي کند، در واقع پاداش اقتصادي تلاش بيشتر را کاهش مي دهد و در نتيجه انگيزه ي مردم به کار کم تر مي شود و به دنبال آن کالاها و خدماتي کم تر توليد خواهند شد. به عبارت ديگر وقتي دولت سعي مي کند تا کيک اقتصاد را هر چه عادلانه تر تقسيم کند، اندازه کيک کوچک تر مي شود.
درک و شناخت اين مسئله، که مردم با مبادله (بده- بستان) روبه رو هستند، به هيچ وجه به اين معنا نيست که آن ها تصميم گيري هاي خود را به ما مي گويند. يک دانشجو مطالعه روان شناسي را فقط به اين دليل که مي خواهد وقت بيشتري براي مطالعه ي اقتصاد داشته باشد، کاهش نمي دهد. جامعه نيز نبايد حمايت خود از محيط زيست را فقط به اين علت که وضع قوانين حمايتي موجب کاهش سطح زندگي مي شود، کاهش دهد. فقرا نيز نبايد به اين دليل که کمک به آن ها موجب کاهش انگيزه هاي تلاش در ثروتمندان مي شود، فراموش شوند. با وجود اين توجه به مبادله در زندگي اقتصادي از اهميت بسيار زيادي برخوردار است، زيرا مردم احتمالاً زماني اقدام به تصميم گيري مناسب مي کنند که از انتخاب هاي موجود درکي درست داشته باشند.
اصل 2: هزينه به دست آوردن هر چيز برابر است با ارزش ساير چيزهايي که از دست مي دهيم
از آن جا که طبق اصل 1 اقتصاد، مردم درگير مبادله (بده-بستان) هستند، تصميم گيري ها نيز مستلزم مقايسه هزينه ها و منافع موجود در انتخاب هاي مختلف است. در بسياري از موارد هزينه ي برخي اقدامات و تصميم گيري ها در وهله ي نخست روشن نيست. مثلاً رفتن به دانشگاه را در نظر بگيريد، منافع تحصيل و دريافت مدرک دانشگاهي، ارتقاي سطح فکر، مهارت، و کسب فرصت هاي شغلي بهتر است. اما هزينه تحصيل در دانشگاه چقدر است؟ براي پاسخ به اين پرسش ممکن است شما به محاسبه مقدار هزينه پولي ثبت نام، خريد کتاب، اجاره اتاق، و ساير هزينه ها بپردازيد. اما اين هزينه ها تمامي هزينه هاي شما براي يک سال تحصيلي در دانشگاه نيستند.نخستين مسئله وجود هزينه هايي است که واقعاً هزينه هاي رفتن به دانشگاه نيستند. حتي اگر شما از دانشگاه خارج شويد به مکاني براي استراحت و غذا خوردن نياز داريد. ممکن است هزينه هاي اقامت در خوابگاه و صرف غذا در دانشگاه کم تر از هزينه هايي باشند که شما در هر مکاني ديگر مجبور به پرداخت آن ها هستيد. بنابراين در اين حالت پس انداز (به علت پرداخت هزينه هاي کم تر) منافع حاصل از رفتن به دانشگاه است.
دومين مسئله در محاسبه هزينه ها، هزينه صرف زمان براي تحصيل در دانشگاه است. وقتي شما يک سال از عمرتان را صرف حضور در کلاس هاي درس، مطالعه کتاب هاي درسي، و نوشتن مقالات مي کنيد حتماً نمي توانيد در محلي ديگر مشغول کار شويد. درآمدهايي که دانشجويان با حضور خود در دانشگاه از دست مي دهند، مهم ترين و بيشترين هزينه آموزش آن ها را تشکيل مي دهند.
هزينه فرصت يک کالا برابر است با ارزش ساير کالاهايي که بايد از خريد آن ها صرف نظر کنيم تا يک واحد کالاهاي مورد نظر خود را به دست آوريم. هر تصميمي که اتخاذ مي کنيد (مانند رفتن به دانشگاه) بايد از هزينه هاي فرصت خود مطلع باشيد. اين هزينه ها کاملاً واقعي هستند. ورزشکاران دانشگاه، که مي توانند با رها کردن تحصيل سالانه ده ها ميليون دلار به دست آورند، در واقع از همين هزينه هاي فرصت بسيار زياد درس خواندن اطلاع دارند. بنابراين تعجبي ندارد که آن ها به اين نتيجه برسند که درس خواندن ارزش اين همه هزينه کردن را ندارد.
اصل 3: افراد عقلايي هميشه به منافع حاشيه اي فکر مي کنند
تصميم گيري هاي ما در زندگي هر چند ممکن است سياه يا سفيد باشند، ولي ما معمولاً با رنگ هاي خاکستري نيز سرو کار داريم. وقتي زمان خوردن غذا فرا مي رسد، شما مجبور نيستيد بين خوردن سريع و اندک غذا و يا خوردن بسيار زياد غذا تصميم گيري کنيد. اما مي توانيد نسبت به خوردن سيب زميني سرخ کرده بيش تر يا کم تر تصميم بگيريد. در ايام امتحانات شما مجبور نيستيد بين درس نخواندن و يا 24 ساعت درس خواندن در روز تصميم گيري کنيد، ولي مي توانيد بين صرف وقت بيشتر براي مرور يادداشت هاي خود به جاي تماشاي تلويزيون يکي را انتخاب کنيد. اقتصاددانان از تغييرات حاشيه اي براي توضيح تصميم گيري هاي بهتر در اجراي هر اقدام عملي استفاده مي کنند. به ياد داشته باشيد که «حاشيه» (1) به معناي لبه کناري هر چيز است. لذا «تغييرات حاشيه اي» تعديل در اطراف و حاشيه ي آن اقدامي است که انجام مي دهيد.در بسياري از موقعيت ها، مردم با تفکر درباره ي حاشيه ي يک چيز، بهترين تصميم گيري را انجام مي دهند. مثلاً فرض کنيد که شما با دوست خود درباره ادامه تحصيل در دانشگاه مشورت کنيد. اگر او طرز زندگي شما را با کسي که درجه دکترا دارد، مقايسه کند و بگويد دانشگاه را ترک کنيد، قطعاً از اين مقايسه ناراحت مي شويد و مي گوييد تحصيل من تقريباً رو به اتمام است و مي خواهم درباره اين که يکي دو سال يا بيشتر در دانشگاه بمانم يا دانشگاه را ترک کنم، تصميم بگيرم. براي انجام اين کار شما بايد منافع اضافي ناشي از يک سال ادامه تحصيل (مثلاً دستمزد بيش تر در طول زندگي) را با هزينه هايي که حين تحصيل متحمل مي شويد (هزينه ثبت نام و دستمزدهايي که از دست مي دهيد) مقايسه کنيد. از مقايسه منافع حاشيه اي (نهايي) با هزينه هاي حاشيه اي (نهايي) مي توانيد در مورد ادامه تحصيل يا ترک دانشگاه تصميم بگيريد.
مثالي ديگر، يک شرکت هواپيمايي را در نظر بگيريد که مي خواهد هزينه ي مسافران خود را برآورده کند. فرض کنيد پرواز يک هواپيما به 200 سرنشين در داخل کشور، هزينه اي معادل 1000000 دلار داشته باشد. در اين حالت هزينه متوسط هر صندلي برابر است با # 100000/200 دلار يا 500 دلار. ممکن است به اين نتيجه برسيد که شرکت هواپيمايي نبايد بليت را کم تر از 500 دلار بفروشد. اما وضعيت واقعي اين است که شرکت هواپيمايي مي تواند با انديشيدن درباره ي تغييرات حاشيه اي سود خود را افزايش دهد. فرض کنيد هواپيما با 10 صندلي خالي پرواز کند و مسافران آماده پرواز نيز حاضر باشند براي هر صندلي 300 دلار بپردازند. آيا شرکت هواپيمايي بايد اين بليت را به مسافران بفروشد؟ قطعاً شرکت هواپيمايي بايد اين کار را انجام دهد. اگر هواپيما صندلي خالي دارد، هزينه يک مسافر اضافي احساس نخواهد شد. هر چند هزينه متوسط پرواز هر مسافر 500 دلار است، اما هزينه حاشيه اي يا نهايي، مواد غذايي، نوشابه، و ساير کالاهايي است که هر مسافر اضافي مصرف مي کند، بنابراين، مادامي که مسافران آماده پرواز چيزي بيشتر از هزينه نهايي پرداخت مي کنند، فروش بليت به آنان مقرون به صرفه است.
همان طور که مثال هاي بالا نشان مي دهند، اشخاص و شرکت ها با تفکر حاشيه اي بهتر مي توانند تصميم بگيرند. يک شخص عقلايي فقط و فقط زماني تصميم خود را عملي مي کند که سود نهايي آن اقدام از هزينه نهايي آن بيشتر باشد.
اصل 4: اشخاص به انگيزه هاي خود پاسخ مي دهند
از آن جا که مردم با مقايسه ي منافع و هزينه هاي هر اقدامي تصميم گيري مي کنند، با تغيير هزينه ها و منافع، تصميم آن ها نيز تغيير مي کند. به عبارت ديگر افراد به انگيزه هاي خود پاسخ مي دهند. با افزايش قيمت سيب مردم ترجيح مي دهند که سيب کم تر و هلوي بيش تري بخورند، زيرا هزينه خريد سيب بيشتر شده است. به طور هم زمان صاحبان باغ سيب تصميم مي گيرند که کارگران بيشتري استخدام و سيب بيشتري برداشت کنند. همان طور که خواهيد ديد اثر تغيير قيمت بر رفتار خريداران و فروشندگان در بازار (در اين حالت بازار سيب) براي درک اين مسئله که اقتصاد چگونه کار مي کند، بسيار حياتي است.سياست گذاران بخش عمومي هيچ گاه انگيزه ها و تمايلات مردم را فراموش نمي کنند، به همين علت يا تغيير بسياري از سياست ها، هزينه ها و منافعي که مردم با آن ها روبه رو هستند، تغيير مي کنند و از اين رو رفتار جامعه نيز دگرگون مي شود. مثلاً وضع ماليات بر مصرف بنزين باعث کاهش تردد مردم مي شود و جامعه به سمت استفاده از خودروهايي با سوخت کم تر يا سوخت کارامد مي رود. علاوه بر اين، وضع ماليات بر بنزين باعث مي شود تا مردم بيشتر از وسايط حمل و نقل عمومي استفاده و در نزديکي محل کار خود اقامت کنند. اگر ماليات بر بنزين بيش از حد زياد شود، ممکن است مردم تصميم بگيرند تا از خودروهاي برقي استفاده کنند.
وقتي سياست گذاران به اين نتيجه برسند که سياست هاي اعمال شده موجب تغيير انگيزه و تمايلات مردم نمي شوند احتمالاً با عدم اجراي آن سياست ها از نتايج ناخواسته و زيانبار آن ها جلوگيري مي کنند. مثلا سياست هاي عمومي مربوط به سلامت و امنيت رانندگي را در نظر بگيريد.
در حال حاضر تمامي خودروها مجهز به کمربند ايمني هستند، اما 40 سال پيش از اين، کمربند ايمني کاربردي نداشت. در اواخر دهه 60 کتاب رالف ني در (2) با عنوان در هر سرعتي با ناامني روبه رو هستيد توجه جامعه را به امنيت رانندگي با خودرو جلب کرد. بر اين اساس مجلس با وضوع قوانين به کارخانه هاي خودروسازي اعلام کرد که انواع خودروهاي خود را به کمربند ايمني و ساير تجهيزات جديدِ استاندارد مجهز کنند.
چگونه قانون کمربند ايمني بر امنيت رانندگي با خودرو اثر مي گذارد؟ اثر مستقيم آن کاملاً روشن است. با وجود کمربند ايمني در خودروها، مردم بيشتري از آن استفاده مي کنند و احتمال زنده ماندن آن ها در حوادث شديد رانندگي افزايش مي يابد. از اين نظر کمربندهاي ايمني حافظ زندگي ما هستند.
البته اين پايان ماجرا نيست. براي درک کامل آثار وضع اين قانون بايد تغيير رفتار مردم را بررسي کنيم. رفتار مورد نظر ما در اين جا «سرعت» و «دقت» رانندگان هنگام رانندگي است. رانندگي با سرعت کم و دقت زياد به علت صرف انرژي و زمان بيشتر، پر هزينه تر است. با توجه به «رانندگي بي خطر» افراد عقلايي منافع نهايي و هزينه نهايي اين نوع رانندگي را مقايسه مي کنند. مردم زماني آهسته رانندگي مي کنند که منافع اين نوع رانندگي بيش از هزينه هاي آن باشد. بهترين مثال اين است که مردم با رسيدن به جاده هاي يخ زده (در مقايسه با جاده هاي خشک و بدون خطر) با سرعت کم تر و دقت بيش تر رانندگي مي کنند.
حال به بررسي اين مسئله مي پردازيم که چگونه قانون کمربند ايمني تحليل هزينه- فايده يک راننده عقلايي را تغيير مي دهد. کمربندهاي ايمني به علت کاهش احتمال زخمي شدن يا مرگ رانندگان، هزينه ي حوادث زندگي را کاهش مي دهند. بنابراين قانون کمربند ايمني منافع رانندگي با سرعت کم و دقت بيش تر را کاهش مي دهد. رانندگان همان طور که به بهبود وضعيت جاده ها واکنش نشان مي دهند (در جاده هاي بهتر رانندگان با سرعت بيش تر و دقت کم تر رانندگي مي کنند) به قانون کمربند ايمني نيز بي تفاوت نخواهند بود. آخرين نتيجه اي که مي توانيم از وضع قانون کمربند ايمني بگيريم شايد تعداد بيش تر تصادفات باشد.
چگونه يک قانون مي تواند تعداد مرگ هاي ناشي از حوادث رانندگي را کاهش دهد. رانندگاني که از کمربند ايمني استفاده مي کنند، احتمالاً در اکثر حوادث رانندگي زنده مي مانند ولي احتمال تصادف خود را افزايش مي دهند. در اين جا اثر خالص يا اثر نهايي نامعلوم است. علاوه بر اين، کاهش توجه به رانندگي بي خطر (به علت قانون کمربند ايمني) اثري معکوس بر افراد پياده خواهد داشت (زيرا خطر زخمي شدن و مرگ آن ها را افزايش مي دهد.) مسافران پياده و رانندگاني که از کمربند ايمني استفاده نمي کنند بيش تر در معرض خطر قرار دارند و متأسفانه قانون کمربند ايمني نمي تواند از آن ها حمايت کند. نتيجه آن که قانون کمربند ايمني مي تواند موجب افزايش مرگ افراد پياده شود.
بحث در مورد انگيزه هاي مردم و کمربندهاي ايمني ممکن است بحثي بيهوده به نظر برسد. اما يکي از اقتصاددانان به نام پِلت من (3) طي پژوهشي در سال 1975 نشان داد که قانون کمربند ايمني بسياري از آثار فوق را به همراه دارد. براساس پژوهش پلت من قانون کمربند ايمني داراي دو اثر کاهش مرگ و مير رانندگي و افزايش تعداد حوادث رانندگي است. اثر خالص وضع قانون، کاهش اندک تعداد مرگ رانندگان و افزايش تعداد مرگ افراد پياده است. تجزيه و تحليل پلت من در مورد ايمني خودرو مثالي درباره اين اصل عمومي است که مردم به انگيزه هاي خود پاسخ مي دهند. ساير انگيزه ها و تمايلاتي که توسط اقتصاددانان مورد مطالعه قرار مي گيرند از مثال قانون کمربند ايمني بسيار روشن تر و صريح ترند.
هيچ تعجبي ندارد اگر مردم اروپا در مقايسه با مردم امريکا از خودروهاي کوچک تر با مصرف سوخت کم تر استفاده مي کنند، زيرا ماليات بر بنزين در امريکا بسيار کم و در اروپا بسيار زياد است.
همان طور که مثال قانون کمربند ايمني نشان مي دهد، سياست هاي اعمال شده داراي آثار چندان روشني نيستند. با تجزيه و تحليل سياست ها به اين نتيجه رسيديم که اعمال هر سياستي نه تنها داراي آثار مستقيم است، بلکه با توجه به انگيزه افراد داراي آثار غيرمستقيم هم هست. چنان چه اعمال سياست ها باعث تغيير انگيزه ها شود، قطعا مردم رفتار خود را تغيير خواهند داد.
پي نوشت ها :
1. Margin
2. Ralph Nader
3. Peltzman
منکيو، گريگوري، (1391)، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}